مزیت نسبی و بی نیازی ملی مهمترین معیار برای صادرات است

علیرضا خدامی
مدیر عامل شرکت صادراتی حامیان مهر گیتی

بنده علیرضا خدامی هستم، شرکت ما حامیان مهر گیتی است، که فعالیت ما در زمینه مدیریت صادرات است، کالاهایی که مزیت نسبی برای صادرات داشته باشند را انتخاب کرده و کارهای مرتبط با صادرات را انجام می دهیم و اینکه مازاد نیاز ملی باشد چون به عنوان مثال برای تخم مرغ ، مزیت نسبی داریم که صادر کنیم اما صادرات این محصول ممنوع است چرا؟ چون می خواهیم قیمت در داخل افزایش پیدا کند.

کاشیران با تجمع توانمندی ها، می تواند به صادرات کمک کند

سبک {و روشی} که کاشیران کار می کند ، تا آنجا که من شناخت دارم، یک سبک و روش جدیدی است که بیس {و پایه ای} را آماده کرده و تجمع توانمندی انجام می دهد، چون یک سری از کارخانه ها، سایزهای مختلفی را نمی زنند و در یک سری از سایزها کار می کنند، و من صادر کننده،موقعی که می خواهم کار کنم، دلم می خواهد سبد محصول بزرگی را به مشتری خود ارائه کنم و آن هم برایش ارزش دارد که سبد محصول بزرگی {داشته باشد} یا فقط دو سه مدل کالا {در سبد} داشته باشد، این موضوع واقعا ارزشمند است، یک مجموعه ای مانند کاشیران که دقیقا آمده تجمیع توانمندی ها می کند، بسیار می تواند به صادرات کمک کند.

مزیت های تولید کاشی در ایران، قطعی است

من کاشی و سرامیک را یک بررسی اجمالی داشتم، مزیت هایی که کاشی و سرامیک دارد ، در بعضی مواقع، مزیت قطعی دارد، مزیت های نسبی بسیار زیادی دارد که قطعا تولید کنندگان خودما به آن بیشتر واقف هستند، یکی از آن بحث انرژی است، انرژی ارزانی که ما داریم، رقبای ما در این صنعت ایتالیا، اسپانیا و چین هستند که انرژی اینها بسیار گران است، ما انرژی ارزان و یک بخش {مزیت ما هم}  هم کارگر است که آن هم بسیار ارزان است و مواد اولیه ای که عملا ما به خارج، در این صنعت احتیاج خاصی نداریم، تا انجا که من بررسی کردم، بالای نوددرصد تولید ما ، با متریال داخلی است.

امارات یک هاب بزرگ تجاری برای صنعت کاشی است

یکی از تجارتهای بزرگ ما در همین صنعت با امارات است، چون امارات یک هاب است و تمامی اینها {کشورهای اطراف } را تغذیه می کند، مشتری قطری که از ما خرید می کند، به خاطر ارتباطاتی است که ما با امارات داریم، امارات را نمی توانیم با جمعیت کم ش نگاه کنیم بلکه یک هاب بسیار بزرگ است. تجاری که در امارات هستند، تجار بزرگ شان ، حداقل در 10 یا 15 کشور دست شان باز است و فعالیت می کنند.

تفاوت میان بازار سنتی و بازار مدرن

سه تفاوت اساسی وجود دارد بین تجارت سنتی و تجارت مدرن، اولی آن مسیر اثر جریان بخشی است، دومی نقش سرمایه است و سومی روش های تحقیق، من یک توضیح و مثال کوچک عرض کنم : در مسیر اثر جریان بخشی در تجارت سنتی، می گوییم ما چه داریم، چه کالایی داریم، ما اینها را داریم و همان را می خواهیم به بازار هدف خودمان بفروشیم، این تجارت یک دید سنتی است اما در دید مدرن، اولین وظیفه اش فروش نیست بلکه اولین وظیفه اش، رصد بازار هدف صادراتی است، تحت بازار هدف را بررسی می کند، مثال می زنم بازار هدف می شود ژاپن، انرژی که در آن بازار است، تحرکاتی که در آن بازار است، ترندی که در آن بازار است، اینها را رصد می کند و به تولید ارائه می دهد، این رنگ، این سایز، این متریال ، این استاندارد را بازار ژاپن می خواهد، اصصلاحا می دوزد و تن خریدار می کند! آقای پیتر دراکن می گویند: فروش بر تولید مقدم است یعنی اول باید رصد کنیم بعد تولید کنیم ولی در تجارت سنتی اول تولید می کنیم و انبارها را پر می کنیم و می گوییم حالا بفروش! خب نمی شود. شما نیاز بازار را ، سلیقه بازار را نمی دانید چیست!